-
غزل 5
سهشنبه 17 بهمنماه سال 1391 21:43
شب است و ره گم کرده ام،در کولاک زمستانی مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی! صحبت مکن با من،اگر، گوش خیابانی داری که با تو از" من" می گویم از این روح بیابانی غم غر یبی مرا،در "کله فریاد"ی بجو که اوج می گیرند از او "شروه "های دشتستانی رو به رویم که بنشینی ،با دست باز بازی کن من همینم که...
-
غزل 4
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 01:33
بیا، مرو ز کنارم، بیا که می میرم نکن مرا به غریبی رها که می میرم توان کشمکشم نیست بی تو با ایام برونم آور از این ماجرا که می میرم نه قول هم سفری تا همیشه ام دادی؟ قرار خویش منه زیر پا که می میرم به خاک پای تو سر می نهم ، دریغ مکن زچشم های من این توتیا که می میرم مگر نه جفت توام قوی من؟ مکن بی من، به سوی برکه آخر شنا ،...
-
غزل 3
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 16:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 نسیم خوش خبر! از نور چشم من چه خبر؟ همیشه در سفر! از بوی پیرهن چه خبر؟ تو پیکی و همه پیغام عاشقان داری از آن پری، گل قاصد! برای من چه خبر؟ به رغم خسرو از آن شهسوار شیرین کار برای تیشه زن خسته - کوهکن- چه خبر؟ پرندگان پر و بالتان نبسته هنوز ! از آن...
-
غزل 2
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 16:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 کنون پرنده ی تو ــ آن فسرده در پاییز ــ به معجز تو بهارین شده است و شورانگیز بسا شگفت که ظرفیت ِ بهارم بود منی که زیسته بودم مدام در پاییز چنان به دام عزیز تو بسته است دلم که خود نه پای گریزش بود نه میل گریز شده است از تو و حجم متین تو ، پُر بار...
-
غزل 1
جمعه 13 مردادماه سال 1391 18:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 گنجشک من ! پر بزن درزمستانم لانھ کن با جیک جیک مستانت خانھ را پر ترانھ کن چون مرغکان بازیگوش از شاخی بھ شاخی بپر از این بازویم پر بزن بر این بازویم خانھ کن با نفست خوشبختی را بھ آشیانم بوزان با نسیمت بھار را بھ سوی من روانھ کن اول این برف سنگین را...
-
زبان نگاه
دوشنبه 13 تیرماه سال 1390 00:45
به دل هوای تو دارم و بر و دوشت که تا سپیده دم امشب کشم در آغوشت ***** چنان نسیم که گلبرگ ها ز گل بکند برون کنم ز تنت برگ برگ تن پوشت ***** گهی کشم به برت تنگ و دست در کمرت گهی نهم سر پر شور بر سر دوشت ***** چه گوشواره ای از بوسه های من خوش تر که دانه دانه نشیند به لاله ی گوشت ***** گریز و گم شدن ماهیان بوسه ی من خوش...
-
دست در دست هم
جمعه 10 تیرماه سال 1390 22:38
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 می بری ام از یاد ، به دلم افتاده می کشی ام به عناد، به دلم افتاده می زنی اش به زمین،شیشه عمر مرا گوئی ام: خود افتاد، به دلم افتاده شادی از رفتن تو ، رخت بر می بندد می کند غم ، بیداد به دلم افتاده گرچه هستم اکنون ، سبز چون برگ چنار می شوم قسمت باد،...
-
دلم گرفته برایت
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 23:57
به سینه میزندم سر دلی که کرده هوایت دلی که کرده هوای کرشمه های صدایت نه یوسفم نه سیاوش به نفس کشتن و پرهیز که آورد دلم ای دوست، تاب وسوسه هایت تو را ز جرگه ی انبوه خاطرات قدیمی برون کشیده ام و نهاده ام به صفایت تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست نمی کنم اگر ای دوست! سهل و زود، رهایت گره به کار من افتاده است از غم...
-
'گریه
سهشنبه 31 خردادماه سال 1390 20:46
تماشا، فرو میگذارم. و به تسکین دل بی آرامم تصویر را به سختی بر سینه می فشارم در باران یارای دیدن ندارم.. .
-
چشم دوست
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 21:51
ظرف عسل! دریچه کندو! آمیزش حیا و هیایو! دمسرد تفته! شاد غم انگیز! خورشید کهربایی پاییز! میدان! سراچه! کوی! خیابان! دریا! کویر! باغ! بیابان! چون رنگ جام های به ظاهر با رنگ جامه ها متغیر، گاهی به رنگ سرخ حنایی! گاهی به رنگ زرد طلایی! زیر هزار طاق سلیمان! مهراب* کفر! مسجد ایمان! بیدار خواب قاب مورب! آیینه درشت محدب! آونگ...
-
[اصرار]
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 18:47
نظر با من مباز این سان، مپیچ این سان به پرهیزم که تابم نیست تا با وسوسه های تو بستیزم ***** لبت زین سان که بی پروا به مهمانیم میخواند سیاوش نیز اگر باشم زکف رفته است پرهیزم ***** به این آرامش غمناک عادت کرده ام دیگر به اغوایی از این گونه به طغیان برمیانگیزم ***** نگاهت راه صد صنعان به یک جولان تواند زد که باشم من که...
-
شکست
یکشنبه 29 خردادماه سال 1390 01:38
عشق است اینجا و عرصه ی حیرانی گر خضری، نیز، باز در می مانی! می پرسی حاصلم چه آمد از عشق؟ سرگــــردانی و بــاز سرگـــــردانی *****
-
وسوسه
جمعه 27 خردادماه سال 1390 18:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 وقتی با میوه رسیده ی لب هایت پرهیزم را به وسوسه می گیری من فکر می کنم پدرم حق داشت که " میوه ی حرام همیشه شیرین تر است"
-
عشق
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 23:54
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 عشق ای کشیده به خون ننگ و نام را گلگونه به غاز کرده رخ صبح و شام را با دست های لیلی خود بافته به هم طومار قیس و رشته ی ابن السلام را ای قبله ی قبیله ! که در هر نماز خود هشیار و مست رو به تو دارد سلام را در بسته شد به روی همه چون تو آمدی ای خاص کرده...
-
دوباره
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 23:38
دوباره عشق دوباره هوا دوباره نفس دوباره عشق دوباره هوی دوباره هوس دوباره ختم زمستان دوباره فتح بهار دوباره باغ من و فصل تو نسیم نفس دوباره باد بهاری - همان نه گرم و نه سرد دوباره آن وزش میخوش آن نسیم ملس دوباره مزمزه ای از شراب کهنه ی عشق دوباره جامی از آن تند تلخواره ی گس دوباره همسفری با تو تا حوالی وصل دوباره طنطنه...